بازدید امروز : 428
بازدید دیروز : 141
شکر نعمت نعمتت افزون کند - کفر نعمت از کفت بیرون کند, یعنی چه؟
زیاد شدن نعمت با شکر و کم شدن آن با نا شکری مطلبی قرانی و مسلم است . خداوند در این مورد می فرماید : وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ (ابرهیم - 7) (همچنین) بخاطر بیاورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت که اگر شکر گزارى کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر کفران کنید مجازاتم شدید است!.
در این آیه خداوند در مورد شکر با صراحت مىگوید لازیدنکم (مسلما نعمتم را بر شما افزون خواهم کرد) اما در مورد کفران نعمت نمىگوید شما را مجازات مىکنم بلکه تنها مىگوید عذاب من شدید است و این تفاوت تعبیر دلیل بر نهایت لطف پروردگار است.
بدون شک خداوند در برابر نعمتهایى که به ما مىبخشد نیازى به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزارى داده آن هم موجب نعمت دیگرى بر ما و یک مکتب عالى تربیتى است.
مهم این است که ببینیم حقیقت شکر چیست؟ تا روشن شود که رابطه آن با افزونى نعمت از کجاست و چگونه مىتواند خود یک عامل تربیت بوده باشد.
حقیقت شکر تنها تشکر زبانى یا گفتن الحمد للَّه و مانند آن نیست، بلکه شکر داراى سه مرحله است نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهى پایه اول شکر است، و از آن که بگذریم مرحله زبان فرا مىرسد، ولى از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملى آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کردهایم، همانگونه که بزرگان فرمودهاند: الشکر صرف العبد جمیع ما انعمه اللَّه تعالى فیما خلق لاجله. شکر آن است که بنده تمامی نعمت های در اختیار خود را صرف هدف خلقتی خود کند.
راستى چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوایى و گویایى بخشید؟
آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگى را بشناسیم و با این وسائل در مسیر تکامل گام برداریم؟ حق را درک کنیم و از آن دفاع نمائیم و با باطل بجنگیم، اگر این نعمتهاى بزرگ خدا را در این مسیرها مصرف کردیم، شکر عملى او است، و اگر وسیلهاى شد براى طغیان و خودپرستى و غرور و غفلت و بیگانگى و دورى از خدا این عین کفران است، امام صادق ع مىفرماید: ادنى الشکر رؤیة النعمة من اللَّه من غیر علة یتعلق القلب بها دون اللَّه، و الرضا بما اعطاه، و ان لا تعصیه بنعمة و تخالفه بشىء من امره و نهیه بسبب من نعمته: کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانى، بىآنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش کنى، و همچنین راضى بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهى، و اوامر و نواهى او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذارى .
و از اینجا روشن مىشود که شکر قدرت و علم و دانش و نیروى فکر و اندیشه و نفوذ اجتماعى و مال و ثروت و سلامت و تندرستى هر کدام از چه راهى است؟ و کفران آنها چگونه است؟
حدیثى که از امام صادق ع در تفسیر نور الثقلین نقل شده نیز دلیل روشنى بر این تفسیر است، آنجا که مىفرماید: شکر النعمة اجتناب المحارم. شکر نعمت آنست که از گناهان پرهیز شود .
و نیز از اینجا رابطه میان شکر و فزونى نعمت روشن مىشود، چرا که هر گاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف کردند، عملا ثابت کردهاند که شایسته و لایق اند و این لیاقت و شایستگى سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر مىگردد.
اصولا ما دو گونه شکر داریم، شکر تکوینى و شکر تشریعى.
شکر تکوینى آن است که یک موجود از مواهبى که در اختیار دارد، براى نمو و رشدش استفاده کند، فى المثل باغبان مىبیند در فلان قسمت باغ درختان به خوبى رشد و نمو مىکنند و هر قدر از آنها پذیرایى بیشتر مىکند شکوفاتر مىشوند، همین امر سبب مىشود که باغبان همت بیشترى به تربیت آن بخش از باغ درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به کارکنان خویش توصیه کند چرا که آن درختان به زبانحال فریاد مىزنند اى باغبان! ما لایق ایم، ما شایستهایم، نعمتت را بر ما افزون کن، و او هم به این ندا پاسخ مثبت مىدهد.
و اما در بخش دیگر از باغ درختانى را مىبیند که پژمرده شدهاند، نه طراوتى، نه برگى، نه گلى نه سایه دارند و نه میوه و برى، این کفران نعمت سبب مىشود که باغبان آنها را مورد بىمهرى قرار دهد، و در صورتى که این وضع ادامه پیدا کند، دستور مىدهد اره بر پاى آنها بگذارند چرا که:
بسوزند چوب درختان بى بر - سزا خود همین است مر، بىبرى را
در جهان انسانیت نیز همین حالت وجود دارد با این تفاوت که درخت از خود اختیارى ندارد، و صرفا تسلیم قوانین تکوینى است، اما انسانها با استفاده از نیروى اراده و اختیار و تعلیم و تربیت تشریعى، مىتوانند آگاهانه در این راه گام بگذارند.
بنا بر این آن کس که نعمت قدرت را وسیله ظلم و طغیان قرار مىدهد به زبانحال فریاد مىکشد خداوندا لایق این نعمت نیستم، و آن کس که از آن در مسیر اجراى حق و عدالت بهره مىگیرد به زبانحال مىگوید پروردگارا شایستهام افزون کن! این واقعیت نیز قابل تردید نیست که ما هر وقت در مقام شکر الهى چه با فکر چه با زبان و چه با عمل بر مىآئیم، خود این توانایى بر شکر در هر مرحله موهبت تازهاى است و به این ترتیب اقدام بر شکر، ما را مدیون نعمتهاى تازه او مىسازد و به این ترتیب هرگز قادر نیستیم که حق شکر او را ادا کنیم همانگونه که در مناجات شاکرین از مناجاتهاى پانزدهگانه امام سجاد ع مىخوانیم:
کیف لى بتحصیل الشکر و شکرى ایاک یفتقر الى شکر، فکلما قلت لک الحمد وجب على لذلک ان اقول لک الحمد!: چگونه مىتوانم حق شکر ترا بجاى آورم در حالى که همین شکر من نیاز به شکرى دارد، و هر زمان که مىگویم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزارى بگویم لک الحمد!.
و بنا بر این برترین مرحله شکرى که از انسان ساخته است این است که اظهار عجز و ناتوانى از شکر نعمت هاى او کند، همانگونه که در حدیثى از امام صادق ع مىخوانیم که فرمود: فیما اوحى اللَّه عز و جل الى موسى اشکرنى حق شکرى فقال یا رب و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به على قال یا موسى الان شکرتنى حین علمت ان ذلک منى: خداوند به موسى ع وحى فرستاد که حق شکر مرا ادا کن، عرض کرد پروردگارا! چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالى که هر زمانى شکر تو را بجا آورم این موفقیت خود نعمت تازهاى براى من خواهد بود، خداوند فرمود اى موسى الان حق شکر مرا ادا کردى چون میدانى حتى این توفیق از ناحیه من است .
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد
و رنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد!
چند نکته مهم در زمینه شکر نعمت:
1- على ع در یکى از کلمات حکمت آمیز خود در نهج البلاغه مىفرماید:اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر: هنگامى که مقدمات نعمتهاى خداوند به شما میرسد سعى کنید با شکرگزارى، بقیه را به سوى خود جلب کنید، نه آنکه با کمى شکرگزارى آن را از خود برانید!
2- این موضوع نیز قابل توجه است که تنها تشکر و سپاسگزارى از خداوند در برابر نعمتهاى کافى نیست، بلکه باید از کسانى که وسیله آن موهبت بودهاند نیز تشکر و سپاسگزارى نمود و حق زحمات آنها را از این طریق ادا کرد، و آنها را از این راه به خدمات بیشتر تشویق نمود، در حدیثى از امام على بن الحسین ع مىخوانیم که فرمود: روز قیامت که مىشود خداوند به بعضى از بندگانش مىفرماید: آیا فلان شخص را شکرگزارى کردى؟ عرض مىکند: پروردگارا من شکر تو را بجا آوردم، مىفرماید: چون شکر او را بجا نیاوردى شکر مرا هم ادا نکردى! سپس امام فرمود: اشکرکم للَّه اشکرکم للناس: شکرگزارترین شما براى خدا آنها هستند که از همه بیشتر شکر مردم را بجا مىآورند .
3- افزایش نعمتهاى خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده، تنها به این نیست که نعمتهاى مادى تازهاى به آنها ببخشد، بلکه نفس شکرگزارى که توأم با توجه مخصوص به خدا و عشق تازهاى نسبت به ساحت مقدس او است خود یک نعمت بزرگ روحانى است که در تربیت نفوس انسانها، و دعوت آنان به اطاعت فرمانهاى الهى، فوق العاده مؤثر است، بلکه شکر ذاتا راهى است براى شناخت هر چه بیشتر خداوند، و به همین دلیل علماى عقائد در علم کلام براى اثبات وجوب معرفه اللَّه (شناخت خدا) از طریق وجوب شکر منعم (نعمت بخش) وارد شدهاند.
4- احیاى روح شکرگزارى در جامعه و ارج نهادن و تقدیر و سپاس از آنها که با علم و دانش خود و یا با فداکارى و شهادت، یا با سایر مجاهدات در طریق پیشبرد اهداف اجتماعى خدمت کردهاند یک عامل مهم حرکت و شکوفایى و پویایى جامعه است.
در اجتماعى که روح تشکر و قدردانى مرده کمتر کسى علاقه و دلگرمى به خدمت پیدا مىکند، و به عکس آنها که بیشتر قدردانى از زحمات و خدمات اشخاص مىکنند، ملتهایى بانشاطتر و پیشروترند.
توجه به همین حقیقت سبب شده است که در عصر ما به عنوان قدردانى از زحمات بزرگان گذشته در صدمین سال، هزارمین سال، زاد روز، و در هر فرصت مناسب دیگر، مراسمى براى بزرگداشت آنها بگیرند و ضمن سپاسگزارى از خدماتشان مردم را به حرکت و تلاش بیشتر دعوت کنند.
فى المثل در انقلاب اسلامى کشور ما که پایان یک دوران تاریک دو هزار و پانصد ساله و آغاز دوران جدیدى بود، وقتى مىبینیم همه سال و هر ماه بلکه هر روز، خاطره شهیدان انقلاب زنده مىشود و بر آنها درود مىفرستند و به تمام کسانى که به آنها منسوبند احترام مىگذارند و به خدماتشان ارج مىنهند، این خود سبب مىشود که عشق و علاقه به فداکارى در دیگران پرورش یابد و سطح فداکارى مردم بالاتر رود، و به تعبیر قرآن شکر این نعمت باعث فزونى آن خواهد شد، و از خون یک شهید هزاران مجاهد مىروید و مصداق زنده لازیدنکم مىشود!
تفسیر نمونه، ج10، ص: 284
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید